ماه من

6. این دیگه چی بود؟؟؟

سلام نی نی   خوبی عزیزم؟اون تو جات راحته؟؟؟ یه اتفاقی امروز برام افتاد ...یه اتفاق خاص ...یه حس عجیب....  امروز احساست کردم....حسی که میگن اولین تکون های نی نی...  نمیدونم شبیه چی بود انگار به بادکنک تلنگر بزنی اون هم دوبار...با یه صدایی که تو وجودم پیچید...  فوق العاده بود...یه لحظه میخکوب شدم و همه موهای تنم سیخ شد...  ولی خیلی حس قشنگی بود خیلیییییییییی.....باز هم این کارو بکن خواهش میکنم    خیلی دوستت دارم کوچولوی من ....    ...
28 ارديبهشت 1392

5.کادوهای نی نی گولو هنوز از راه نرسیده

سلام عشقم...  نینی گولو خوبی؟ این روزا خیلی بهترم مامانی ...دیگه حالت تهوع ندارم...میتونم چیزهای خوشمزه بخورم ... دکتر صبح ها برام مولتی ویتامین و شبا قرص ففول نوشته ...مامانی گاهی یادم میره ...تو یادم بنداز... کلا یادم رفته بود واسه چی پست گذاشتم.... راستش مامانی چند تا تیکه لباس داری که گفتم زودتر عکسشو برات بذارم ... این جوراب های کوشولو زن عمو زهرای مهربون برات خریده وقتی فهمید مامانی تورو بارداره...   این لباس هم مامان بزرگ (مامان بابایی) عید از کربلا واست خریده ...همین که یه زن تنها به یادت بوده و  با دست خالی برات خریده من کلی خوشحالم ...این یعنی خیلی دوست داره ...       این...
20 ارديبهشت 1392

4.دیگه باورم شد..

سلام عزیزکم سلام به روی ماهت به چشمون ...نمیدونم چه رنگیت ..؟؟اگه به من و بابایی بره قهوهای روشنه اگه به بابا بزرگ خدابیامرز و عمو وسطیت بره رنگی میشه ....آخه اونا چشماشون رنگیه... بابابزرگ خود من هم چشماش رنگی بود ولی دریغ از یه چشم رنگی تو 32 تا نوه...   این یعنی اینکه مامانی فامیل بزرگی داره ...باید کم کم عادت کنی مامانی چند روز پیش با زن دایی رفتیم دکتر یادته....؟؟؟ خیلی خوب بود مطب خلوت بود ...واسه 12 هفتگیت دکتر سونو ان تی میخواست انجام بده...  با اینکه من نفر 8.9 بودم...دکتر اولین نفر صدام کرد.... استرس داشتم به خاطر سونو...ولی وقتی دیدم عین ماهی میچرخی و بالا پایین میپری آروم شدم مامانی ق...
5 ارديبهشت 1392

3.این روزهای من و تو در سال جدید

من این صبرو مدیون لبخندتم چی می خوام تا رویای تو با منه چشاتو تو دنیای سردم نبند که آینده تو چشم تو روشنه نشونم بده می شه وقتی بخوام تو برف زمستونیم گل کنم تو این روزها زندگی ساده نیست تو باعث شدی من تحمل کنم تو باعث شدی من تحمل کنم تو باعث شدی من تحمل کنم تو هستی نمی ترسم از بی کسی نمی ترسم از بازیه سرنوشت نمی بینمت اما حس می کنم کنارم قدم میزنی تا بهشت به من یاد می دی صبوری کنم نمیذاری از زندگی خسته شم با اینکه هوای جهان خوب نیست به عشق تو دارم نفسم می کشم سلام ماهک من سال نو مبارک چقدر سال تحویل با وجود تو دوست داشتم امروز تو هفته ی دهمی... دوست دارم قد یه دنیا.... یه مسافرت کو...
20 فروردين 1392

2.تپش زندگی

سلام وجودم.... سلام ماه من.... تو دل مامان چه خبر؟خوش میگذره؟ امروز باز دوتایی رفتیم دکتر..تورو نمیدونم ولی من پر بودم از استرس و دلهره... اینکه  آیا اون قلب کوچولوت تشکیل شده یا نه ؟آیا صدای تپش های تندشو میشنوم یا نه؟ بدتر اینکه دکتر یه عمل اضطراری واسش پیش اومده بود و هنوز نیومده بود...مطب انقدر شلوغ بود که حتی جای نشستن هم نبود....همه ی مامان ها با بابا ها اومده بودن.... اما خب بابایی آخر سال کارش شلوغه و نمیتونه مرخصی بگیره.... خسته شده بودم از وایستادن حالت تهوع هم بدجوری اذیتم میکرد...ولی خوشحال بودم چون میدونستم با این حال من یعنی که تو خوبی.... بالاخره چند تا از مامان هایی که نی نی های بزرگتری داشتن جا با...
27 اسفند 1391

1.غیرمنتظره :)

  باید با    چی شروع کرد با سلام؟؟؟ انقدر غیر منتظره بود که حتی یادم رفت سلام کنم بهت :) ١٣ اسفند ١٣٩١ یه بیبی چک مثبت یه آزمایش خون با بتا بالای ٢٠٠... و این یعنی آغاز همه چیز ... آغاز تو...آغاز حس قشنگ مادر شدن... رشد و نمو یه کوچولو...کسی  که همه دوست داشتن که باشه ولی انتظارحضورش رو به این سرعت نداشتن  :))    ولی من همیشه دوست داشتم یهو بیای بی خبر ، بی برنامه...البته میدونی که تمام این برنامه ریزی ها   و مقدمه چینی ها به خاطر خودته...ولی حالا که بی برنامه هم اومدی قدمت روی چشمم ماه من ... تو دیگه الان یه تیکه از وجود منی...از خود خود خود من... :)...
22 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد